من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل و درد آشنا دیوانه است
میروم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم اغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم ازادباش
گر چه تو تنها تر از ما می روی
ارزو دارم ولی عاشق شوی
ارزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را
.: Weblog Themes By Pichak :.